برفراز دل، پرنده ی آه
پرزد و ترانه گشود
از کنار خانه ی ماه
دل شهاب خاطره ها شد
تیری زد بر هاله ی زمین
و زمین شکافت
آتشفشان عشق
از ذره های قلب زمین بارید
در کهکشان راه شیری
و خورشید
در انفجار آخر خویش
با تمام توان آن سرود را
که راز سر به مهر هستی ما بود
بر بی نهایت بودن ریخت.....
تابستان91